از این رو، فرهنگ واژگان استراتژی طیف وسیعی از حوزه ها را در بر می گیرد. یک شرکت دربرمی کوچک کارآفرین برای جذب سرمایه گذاران و وام دهندگان به بیانیه استراتژی نیاز دارد. سازمانهای بخش دولتی به بیانیههای استراتژی نه تنها برای آگاهی از آنچه باید انجام دهند بلکه برای اطمینان دادن به سرمایه گذاران و قانون گذاران مبنی بر این که آنها توانایی انجام وظایف خود را دارند نیاز دارند سازمانهای داوطلبانه باید از استراتژیهای هیجان انگیز استفاده کنند تا بتوانند مشوق داوطلبان و وام دهندگان باشند در سازمانهای بزرگتر، مدیران کسب و کار استراتژیک باید استراتژیهای روشنی را ارائه کنند که متناسب با آرمانهای مالکان شرکتها و همسو با نیازهای سایر کسب و کارهای استراتژیک درون شرکت باشد حتی سازمانهای خصوصی به بیانیههای استراتژی متقاعد کننده نیاز دارند تا بتوانند کارمندان خود را در ایجاد روابط بلندمدت با مشتریان یا تأمین کنندگان کلیدی تشویق کنند. بنابراین، فرهنگ لغات استراتژی بنابر دلایل مختلف در چارچوبهای مختلف به کار می رود. استراتژی بخشی از زبان روزمره کار کردن است.
مدیریت استراتژیک
عبارت مدیریت استراتژیک به اهمیت مدیران در ارتباط با استراتژی اشاره می.کند استراتژیها خودبه خود اجرا نمیشوند استراتژی با انسانها به خصوص مدیرانی که تصمیم گیری میکنند و استراتژی را اجرا میکنند درگیر است از این رو این کتاب از مدیریت استراتژیک برای تأکید بر عامل انسانی استراتژی استفاده میکند نقش مدیریت استراتژیک ذاتاً با جنبه های دیگر مدیریت متفاوت است. یک مدیر عملیاتی اغلب باید مشکلات کنترل ،عملیاتی مانند تولید مؤثر ،کالاها مدیریت نیروی فروش، نظارت بر عملکرد مالی یا طراحی برخی سیستمهای جدید را که باعث ارتقای سطح مشتریان می شود حل کند تمام اینها کارهای مهمی هستند؛ اما لزوماً با منابع مدیریتی که قبلاًبه صورتی اثر بخش به کار گرفته شدهاند سروکار دارند - اغلب در یک بخش محدود سازمان درون چارچوب استراتژی موجود بیشتر مدیران اغلب اوقات با کنترل عملیاتی در گیرند کنترل عملیاتی برای موفقیت استراتژی حیاتی است؛ اما این شبیه به مدیریت استراتژیک نیست.
از نظر ،مدیران مدیریت استراتژیک چیزی فراتر از سایر حوزه های مدیریت عملیاتی است. مدیریت استراتژیک با پیچیدگی ناشی از شرایط مبهم و غیر تکراری در کل سازمان روبه رو است تا با مفاهیم خاص عملیاتی این چالشی بزرگ برای مدیرانی است که عادت به ادارۀ روز به روز منابع تحت کنترل خود دارند این موضوع میتواند به دلیل سابقه مدیرانی که سالها آموزش دیده اند که چگونه کارهای عملیاتی را انجام دهند و مسئولیت عملیات را بر عهده بگیرند یک مشکل خاص .باشد حسابدارها همچنان مشکل را از دید مالی در نظر می،گیرند مدیران فناوری اطلاعات از دید خود به مشکلات نگاه میکنند مدیران بازاریابی از دید بازاریابی به مشکلات مینگرند البته هر یک از این جوانب مهماند؛ اما هرکدام به تنهایی کافی نیستند. مدیری که قرار است استراتژی را اداره کند یا روی آن تأثیر بگذارد، باید بتواند یک چشم انداز داشته باشد؛ باید به جای هر یک از اجزا شرایط کامل پیش روی سازمان را در نظر بگیرد از این کار اغلب با عنوان نگاه» هلیکوپتری یاد می.شود از آنجا که مدیریت استراتژیک به پیچیده بودن معروف است باید تصمیمات و قضاوتهای خود را بر اساس مفهوم سازی موضوعات مشکل اتخاذ کند. با این حال، اطلاعات و تجربه مدیران اغلب به انجام عمل یا برنامه ریزی و تحلیل دقیق مربوط است. این کتاب بسیاری از رویکردهای تحلیلی استراتژی را شرح میدهد و به اعمال مرتبط با مدیریت استراتژی میپردازد با این حال تأکید عمده آن روی اهمیت درک مفاهیم استراتژیکی است که این تحلیل و عمل را شکل میدهند
مدیریت استراتژیک را میتوان متشکل از سه عنصر اصلی دانست درک موقعیت استراتژیک سازمان انجام انتخابهای استراتژیک برای آینده و اداره استراتژی در عمل (تصویر ۱-۳- از آنجا که این کتاب دربارهٔ بنیانهای استراتژی است روی دو عامل نخست تمرکز میکند موقعیت و انتخاب در عمل تاکید کمتری بر موضوع مدیریت استراتژی می.شود این کتاب تنها بر موضوعات کلیدی مانند مدیریت استراتژیک تغییر و استفاده از ساختارها و فرایندها برای تحقق استراتژی ،منتخب تمرکز مـی کند. سایر موضوعات مربوط به اجرای استراتژی - مانند منبع یابی و شکل گیری استراتژی در عمل در کتاب کندوکاوی در استراتژی شرکت نوشته نویسندگان کتاب پیش رو به صورت دقیق تری تشریح شده اند (۳) به علاوه، درک این که چرا این سه حلقه در تصویر ۱-۳ به این شده اند اهمیت ویژه ای دارد شکل ترسیم شده اند،اهمیت ویژه ایی دارد.تصویر ۱-۳ می توانست سه عامل مدیریت استراتژیک را به صورت یک توالی خطی نشان دهد ـ نخست درک موقعیت استراتژیک بعد انتخاب استراتژیک و در نهایت اجرای استراتژی در واقع، بسیاری از کتابهای نوشته شده درباره استراتژی این سه را این گونه ترسیم کرده اند. با این حال در عمل این سـ سه عامل مدیریت استراتژیک از یک توالی خطی تبعیت نمی کنند ـــ بلکه آنها به همدیگر وابسته اند و روی یکدیگر تأثیر می گذارند. برای مثال، در برخی شرایط به راحتی میتوان با استفاده از تجربۀ اجرای عملی یک استراتژی از موقعیت استراتژیک موجود اطلاع پیدا کرد آزمون بازاری یک نمونه محصول (اجرای استراتژی) میتواند باعث آگاهی ما از موقعیت استراتژیکمان .شود حلقههای متصل تصویر ۱-۳ برای این طراحی شده اند که روی ماهیت غیر خطی استراتژی تأکید کنند. موقعیت، انتخابها و عمل یا اجرای استراتژی باید در کنار هم دیده شوند و در واقع هیچ کدام بر دیگری اولویت و برتری ندارند مطالب این ،کتاب صرفاً برای راحتی کار و افزایش سهولت یادگیری، با بحث موقعیت استراتژیک شروع میشود و با انتخابهای مهمی • متنوع سازی و جهانی سازی" ادامه می یابد و در نهایت با استراتژی در عمل به نتیجه میرسد این توالی به معنای این نیست.